کوه قلعه….
🔘سال های سال بود که ندیده بودمش . از دوران جوانی از او بی خبر بودم . اما همچنان استوار و سر به فلک کشیده، چون پیکر پهلوانی که از جنگ نمی هراسد. قدرتمند، پا بر زمین، سر بر آسمان، سینه ستبر ، ایستاده و نفس می کشد. گویا هنوز زنده و پابرجاست .
کوه قلعه دختر را میگویم. قله ی قلعه، به مانند سر و پرچین های سنگی دوطرف آن ،گویا آدمی است که آغوش باز کرده و تو را به مهمانی تاریخ می خواند. کوه قلعه شوراب، قصه ها در سینه دارد. رازهای سر به مهر از چند هزار سال تاریخ این سرزمین . از طنین صدای مردمانی که برای پرستش آناهید بدانجا میرفتند ، تا صدای سم اسبان مردان اسماعیلی .
کوه قلعه ، پرستشگاه بیدخت، اگر زبان بگشاید قصه ها دارد . قصههای رمزآلود. قصه های رازآلود.
حمیدرضا مهدوی مقدم
هشتم آبان ۱۳۹۹
عصر گناباد
@asregonabad97
وب سایت
http://asregonabad.ir
@paigahkabarasre
https://eitaa.com/gonabad97